مهراد گلممهراد گلم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

شيريني زندگي ما

اطلاعیه

توجه                                 توجه قابل توجه عزیزانی که دوست دارن تو  وب نظر دهی کنن ولی از جزئیاتش  اطلاعی ندارن. برای گذاشتن نظرتون فقط کافیه نام خودتون - نظر و بعد کد نوشته شده رو تو کادر روبروش وارد کنید و بعد ارسال. در ضمن نظرات شما عزیزان بعد از تایید اینجانب تو وب قابل مشاهدست پس هرچه میخواد دل تنگت بگو. ممنون میشیم اگه برامون نظر بذارید چون باعث دلگرمیمون میشه.       ...
18 خرداد 1393

یه مروارید خوشگل

نفس مامانو بابا بالاخره در تاریخ هشتم خرداد اولین مروارید خوشگلشو رونمایی کرد ولی طفلک اصلا اذیت نکرد امیدوارم مرواریدای دیگشم به راحتی در بیان دقیقا همون روز اپ (آب) گفتنو شروع کرد عشق مامان . فردای اون روز یعنی جمعه مامان باباییش اومد خونمون براش آش دندونی پختیم . مامان قربون دندون کوچولوت بره الهی مبارکت باشه نفسم ...
18 خرداد 1393

هنر عمه

پسرم دیشب با عمه شیواینا خونه مامان جون بودیم این عکسارو عمه شیوا ازت گرفته   ...
3 خرداد 1393

گزارش نه ماه

مهربونا تو این پست میخوام  به شما گزارش حال نه ماهه مهرادی رو بدم. آقا مهراد یک ماه بد از متولد شدنش کولیک سه ساعته داشت که بعد از  سه ماهگی کمکم برطرف شد (خداروشکر). متاسفانه رفلاکسش خیلی ناراحتمون کرده بود که خوشبختانه اونم تا پایانه پنج ماهگی خوب شد . با ورود به شش ماهگی عسلم  با کمک بالشتو...میتونست بشینه   که دیگه تو هفت ماهگی نشستنش کامل شد نانایم که کارش بود. تو دوره هفتش شروع کرد به بای بایو دس دسی   یالا هم میداد که بعد از چند وقت همش بطور کل یادش رفت . به نه ماه که رسید دوباره کاراش یادش اومد به ترتیب اول بای بای بعد دس دسی پشت سر هم  هرکی هرچند بار یالا بده دست رد...
3 خرداد 1393

نه ماهگی

زندگی مامانو بابا نه ماهگیت مبارک نه ماه با همه سختی ها و شیرینیهاش گذشت با تمام وجود میگم  بهترین ماه های عمر منو بابایی بوده. پسر قشنگم بازم ازت ممنونیم که با نفسهات به زندگیمون گرمی میدی الهی مامانی قربون تک تک نفسات بره عسلم. ...
2 خرداد 1393

دست برد به جعبه شیرینی

                                      چند شب پیش جاتون خالی بابای مهرادی واسه ماشین جدیدش شیرینی خریده بود بعد از تقسیم شیرینی تو ساختمون چند تایی تو جعبه مونده بود .ماهم به خیال اینکه آقا مهراد داره بااسباب بازیاش بازی میکنه حواسمون به جعبه شیرینی نبود من تو آشپزخونه  باباش تو اتاق و آقا مهراد مشغول خرابکاری ... باخودم گفتم خبری  از پسره نیست به صدای ملچ مولوچ اومدم دیدم آقا تو جعبه مشغوله... شانس آوردیم چندتا شیرینی بیشتر نمونده بود. ...
2 خرداد 1393

تولد اشکان

دیشب تولد پسرعموی مهرادی بود بعد از شام رفتیم خونشون تا تولدشو بهش تبریک بگیم. اشکان جان تولدت مبارک   ...
1 خرداد 1393